FAKE JUNGKOOK |PART ⁴🥲🙂|
+باشه
نشستم کنارش و به دیوار زل زدم
_چرا هیچی نمیگی چرا میخواستی از بیمارستان بری
+بلا بلا بلا هیچ دلیل خاصی نداشت بلا بلا بلا
برگشت بهم نگاه کرد منم لبخند زدم و دوباره زل زدیم به دیوار حس بدی بود
یهو دیدم رویه پام خوابید و پاهوشو گذاشت رویه دسته های کاناپش
+پاشو گمشو
_ا/تتت چیکار کنم
+چته
_عاشق شدم
+خیلی رکی وقتی مستی
_حتی به یوجینم نگفتم
+هوف خب بگو کیه
_اسمش رادیکاس
+همین رادیکایه خودمون(داد)
_یجورایی آره
+منظورت چیه یجورایی آرهه(داد)
_یجورایی منظورم رادیکایه خودمون
+آخه توعاشق چیه اون لوس شدی خوشگله خانواده داره اخلاق داره چیشد یهو
_منم نمیدونم ولی حسم نسبت یکی باز بیشتره
+اون کیه
_ا/ت
+منو میگی
_ نه نه نبابا منظورم یه ا/ت دیگس(هول)
+آها
سرشو پایین انداخت و قبلش سیاه شد
+باشه
_راهنماییم کن
+چیکار کنم مثلا
_نمیدونم بگو دخترا از چی خوششون میاد
+هیچی
بلندشد که سر کوک افتاد
_هوی
+حقته
خواست بیرون بره که بازم کوک مانعش شد
_از اون در بیرون رفتی رفتی
+چرا
_هنوز حرفام تموم نشده
+خب بگو
_دوستت دارم(اروم و با تمسخر)
+باشه
و رفت بیرون
_خعلی خری
+میدونم
"شب"
برگشتم خونه و به حرفایی که اون احمق زد فک کردم اگر واقعا رادیکارو دوست داشته باشه چییییییی اونوقت چه خاکی بمالم به سرم
وایسا چرا انقد برام مهمه بزار هرکار میخواد بکنه
زامبیا خدایا منو نجات بده
.....................
رفتم بیمارستان که جلویه در باهاش روبه رو شدم
+سلام
_سلام
برعکس دیشبش خیلی سرد شده بود
+خدافظ
و راهمو سمت بیمارستان کج کردم
جسی از کنارم رد و زرتی رفت کوک و بغلش کرد
^وای سلام کوکی خوبی
_هوم خوبم ممنون جسی
لبخندی زد که خیلی بهش میخورد زورکی بوده باشه
و رفت
رادیکا که دقیقا کنارم بود شروع به خندیدن کرد
÷چیشد محلت نداد باید اینجوری باهاش سلام کنی
پاشد و سمت کوک رفت دستشو دورگردنش انداخت و صورتش رو نزدیکش برد
÷اوه سلام جونگکوک خوبی چخبر بلا
_هیچی
و دست رادیکارو پس زد فخی زدم و مشغول خوردن قهوم شدم
کارام که تموم شد
تصمیم گرفتم تایم استراحتم رو برم چون واقعا خسته بودم
"تایم استراحت"
وسایلمو جمع کردم و خواستم برم که باز کوک جلومو گرفت
+کلا با رفتن من مشکل داری نه
_کجا میری مگه شیفتت تموم شده
+نه ولی حوصله ی تو و اونارو نداشتم خواستم برم
_چرا حوصله ی منو نداری مگه من چیکارت کردم(کمی داد)
+هیس اروم
_نمیخوام آروم باشم بگو چرا میخوای بری
+چون خسته شدم
_داری بهم دروغ میگی(کمی داد)
+نه بخدا
که یهو ....
این داستان ادامه دارد ..؟!
نشستم کنارش و به دیوار زل زدم
_چرا هیچی نمیگی چرا میخواستی از بیمارستان بری
+بلا بلا بلا هیچ دلیل خاصی نداشت بلا بلا بلا
برگشت بهم نگاه کرد منم لبخند زدم و دوباره زل زدیم به دیوار حس بدی بود
یهو دیدم رویه پام خوابید و پاهوشو گذاشت رویه دسته های کاناپش
+پاشو گمشو
_ا/تتت چیکار کنم
+چته
_عاشق شدم
+خیلی رکی وقتی مستی
_حتی به یوجینم نگفتم
+هوف خب بگو کیه
_اسمش رادیکاس
+همین رادیکایه خودمون(داد)
_یجورایی آره
+منظورت چیه یجورایی آرهه(داد)
_یجورایی منظورم رادیکایه خودمون
+آخه توعاشق چیه اون لوس شدی خوشگله خانواده داره اخلاق داره چیشد یهو
_منم نمیدونم ولی حسم نسبت یکی باز بیشتره
+اون کیه
_ا/ت
+منو میگی
_ نه نه نبابا منظورم یه ا/ت دیگس(هول)
+آها
سرشو پایین انداخت و قبلش سیاه شد
+باشه
_راهنماییم کن
+چیکار کنم مثلا
_نمیدونم بگو دخترا از چی خوششون میاد
+هیچی
بلندشد که سر کوک افتاد
_هوی
+حقته
خواست بیرون بره که بازم کوک مانعش شد
_از اون در بیرون رفتی رفتی
+چرا
_هنوز حرفام تموم نشده
+خب بگو
_دوستت دارم(اروم و با تمسخر)
+باشه
و رفت بیرون
_خعلی خری
+میدونم
"شب"
برگشتم خونه و به حرفایی که اون احمق زد فک کردم اگر واقعا رادیکارو دوست داشته باشه چییییییی اونوقت چه خاکی بمالم به سرم
وایسا چرا انقد برام مهمه بزار هرکار میخواد بکنه
زامبیا خدایا منو نجات بده
.....................
رفتم بیمارستان که جلویه در باهاش روبه رو شدم
+سلام
_سلام
برعکس دیشبش خیلی سرد شده بود
+خدافظ
و راهمو سمت بیمارستان کج کردم
جسی از کنارم رد و زرتی رفت کوک و بغلش کرد
^وای سلام کوکی خوبی
_هوم خوبم ممنون جسی
لبخندی زد که خیلی بهش میخورد زورکی بوده باشه
و رفت
رادیکا که دقیقا کنارم بود شروع به خندیدن کرد
÷چیشد محلت نداد باید اینجوری باهاش سلام کنی
پاشد و سمت کوک رفت دستشو دورگردنش انداخت و صورتش رو نزدیکش برد
÷اوه سلام جونگکوک خوبی چخبر بلا
_هیچی
و دست رادیکارو پس زد فخی زدم و مشغول خوردن قهوم شدم
کارام که تموم شد
تصمیم گرفتم تایم استراحتم رو برم چون واقعا خسته بودم
"تایم استراحت"
وسایلمو جمع کردم و خواستم برم که باز کوک جلومو گرفت
+کلا با رفتن من مشکل داری نه
_کجا میری مگه شیفتت تموم شده
+نه ولی حوصله ی تو و اونارو نداشتم خواستم برم
_چرا حوصله ی منو نداری مگه من چیکارت کردم(کمی داد)
+هیس اروم
_نمیخوام آروم باشم بگو چرا میخوای بری
+چون خسته شدم
_داری بهم دروغ میگی(کمی داد)
+نه بخدا
که یهو ....
این داستان ادامه دارد ..؟!
۳۱.۳k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.